اگر چند دهه گذشته را مرور کنیم نسلی در ایران نیست که خود را نسل سوخته نداند، دهههای پنجاه، شصت، هفتاد و حتی نسل Z تصویری از آرامش پایدار، بدون جنگ و تحریم در ذهنشان نقش نبسته است.
مجید قاضی پور- کارشناس ارشد و فعال رسانهای
به گزارش پایگاه خبری، تحلیلی باز انتخابات، از انقلاب ۵۷ تاکنون، مردم ایران هیچگاه طعم یک وضعیت مطلوب اقتصادی، سیاسی پایدار و آرامش دلچسب را نچشیدهاند.
تاریخ انقضای مردم ما با تولد آغاز شده؛ گویا زندهاند، اما زندگی نمیکنند.
در لایههای زیرین جامعه، فقر و استرسهای ناشی از جنگ، تحریم، نا امنی و فراموشی همچون آتش زیر خاکستر در خانوادهها موج میزند.
جوانان، دختر و پسر، بهجای شکوفایی استعدادهایشان، تنها برای ( درآوردن پول) به کارهایی تن میدهند که هیچ نسبتی با عزت و شأن انسانیشان ندارد.
ما در شرایطی بهسر میبریم که آرامش ظاهری، دیگر کارآمد نیست؛ مردم چیزی عمیقتر از شعارهای تو خالی میخواهند، امنیت روانی، امید به آینده، قدرت خریدی که هر روز تحلیل نرود و ارزش پول ملی در سراشیبی قرار نگیرد.
حفظ انسجام ملی با بیعملی مسئولین، تنها شعاری توخالیست.
ما ملتی نجیب هستیم؛ مردمی که با وجود سختیها، تحریمها، افزایش افسارگسیخته دلار، طلا و کاهش قدرت خرید مایحتاج زندگی روزمره، همچنان علاقهای به هجوم بیگانگان ندارند و از کشورشان دفاع میکنند.
اما این نجابت، مسئولیتی سنگین را بر دوش تصمیمگیران میگذارد.
سؤال ساده است: چه زمانی قرار است وضعیت مطلوب برای مردم ایران فرا برسد؟
آیا زمان آن نرسیده که بهجای تکرار شعارهایی که فقط کشور را در صحنه بینالملل آسیبپذیرتر میکند، از ابزار دیپلماتیک برای کاهش فشار بر مردم استفاده شود؟
آیا وقت آن نرسیده که دیپلماسی فعال، جایگزین تخاصمهای بیپایان شود؟
ما در حوزه نظامی و دفاعی، سرمایهگذاریهای سنگینی کردهایم؛ توان بازدارندگی کشور در برابر تهاجمات بیگانگان، نتیجه سالها تلاش و هزینههای بسیار بوده و در بسیاری از موارد، دشمنان را از دستیابی به اهداف تجاوزکارانهشان بازداشتهایم. اما یک پرسش جدی باقی است: چرا دستگاه دیپلماسی ما نتوانسته در تراز همان توان دفاعی، قدرت خود را برای صیانت از منافع ملی در میدانهای سیاسی و بینالمللی بهکار گیرد؟ آیا عزت ملی فقط در سایه موشکها محقق میشود؟ چرا وزارت امور خارجه ما نمیتواند در برابر کشورهایی که عزت، استقلال و آرامش ایران را برنمیتابند، سیاستی عزتمندانه، مبتکرانه و مقتدرانه اتخاذ کند؟ قدرت دفاعی فقط با تجهیزات نظامی کامل محقق نمیشود؛ بخشی از این قدرت، در زبان صلح، منطق، گفتوگو و تعامل مؤثر دیپلماتیک نهفته است.
مردم ما زندگی نمیکنند؛ زندهاند چون ناچارند.
حق همه نسلهای زمان انقلاب، بعداز انقلاب و بعداز جنگ است که زندگی کنند و احساس کنند آیندهای در این سرزمین پهناور دارند.
بهعنوان یک کنشگر اجتماعی، یک فعال رسانهای، و کسی که صلح را بر هر گونه تقابل ترجیح میدهد، هشدار میدهم: اگر برای آرامش واقعی مردم، برنامهریزی نکنیم، روح زندگی از این سرزمین کوچ خواهد کرد. مردم دیگر با وعدههای توخالی، دلخوش نمیشوند. امروز، مسئولیتِ اندیشیدن برای زندگی مردم توائم با آرامش مهمترین وظیفه حاکمیت است؛ نه فقط بهخاطر مشروعیت، بلکه بهخاطر انسانیت.